آפּاے ᓘـاڪ
مـیـبینــم... مـیـفهـمم... امـآ {ســکوت }مـیکــنم تـآ تـو نـفهـمی... حـوآسـم ب تـمـآم جــزئیـآت ایـن {دنـیــآ} هـســتتـمــآم و کـمـآل... بـی هـیچـــ{ سـآنـســوری}... مـن یـکــــ {دخـترم}{دلـم} ک بـشــکنــددیـگــر بـند نـمیــخـــورد...! امــآ بـهـ رویـت نـمی آورم ک {زخــمش} نـآعـلـآج اســت... مـن یـک {دخـترم}¡! وگـآهـی مـیـــآن ایـن هـمه {انـســـآن} نــرمـآلکـم مــی آورم از مــآنـدن، {خـستـه} مـیــشــــوم...مـیبـُـرم...! میدانی {دختر} بودن کم مقامی نیست! اینکه بتوانی بی منت {عاشق} باشی... اینکه {آغوشت} امن ترین {منزلگاهِ} خستگی هایِیک مرد {می تواند} باشد! اینکه {چشمانت} هرچقدر هم ک بخواهی نشان بدهی سنگیباز هم فاش می کند {مهربانیت} را... مـن یـک {دخـترم}¡!صـــآفــــم...ســآده ام... ایـن {دخـتر} بـودن رآ {دوسـت دآرم}...! من یک {دخترم} با احساسات دخترانه... سختم نکنید! من یک {دخترم!} مهربانم... سنگم نکنید!
Sara |